جدول جو
جدول جو

معنی بی شکه - جستجوی لغت در جدول جو

بی شکه
(شُ کُهْ)
بی شکوه. بی تشریفات. بی کبکبه و دستگاه:
خانه هرکه روی بی شکه آن خانه تراست.
سوزنی.
رجوع به شکه شود، (اصطلاح تصوف) بی شکلی:
صورت از بی صورتی آمد برون
بازشد کانا الیه راجعون.
مولوی.
و رجوع به صورت و هیولی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بی سکه
تصویر بی سکه
بی قدر، بی اعتبار، بی رونق
فرهنگ فارسی عمید
(شَ)
حالت و کیفیت بی شک. یقین. عدم تردید. رجوع به بی شک شود، بی قید. لاابالی، رند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ)
مرکّب از: بی + شکل، که شکل و هیأت معین ندارد. اجسام بی شکل. مقابل متبلور. (یادداشت مؤلف، رجوع به شکل شود
لغت نامه دهخدا
(شَ لَ / لِ)
مرکّب از: بی + شکله، غیرمشکول. که زبر و زیر ندارد. که اعراب ندارد. کلماتی که حرکات زبر و زیر و پیش بر آنها نوشته نشده است
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ وَ / وِ)
مرکّب از: بی + شکوه، مصدر ساختگی از شکایت یا شکوای عربی، مقابل گله مند. آنکه گله نکند. (آنندراج)، رجوع به شکوه شود
لغت نامه دهخدا
(شُ)
مرکّب از: بی + شکوه، مقابل شکوهمند. که شکوه و جلال ندارد. رجوع به شکوه شود
لغت نامه دهخدا
(شَ رَهْ)
مرکّب از: بی + شره، بی آز و طمع. بدون حرص و آز:
بغرض دوستی مکن که خواص
درس والتین بی شره نکنند.
خاقانی.
رجوع به شره شود، بیهوده، یاوه. بی معنی. (ناظم الاطباء،
لغت نامه دهخدا
تصویری از بی شره
تصویر بی شره
بی آز و طمع، بدون حرص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی شبه
تصویر بی شبه
بی مثل، بی نظیر، بی مانند، ناهمتا، بی مثال، بی بدل
فرهنگ لغت هوشیار
خوار بی ارج زر و سیمی که بر روی آن نقشی حک نکرده باشند، بی قدر بی اعتبار بی شا ن و شوکت (شخص)، بی طراوت بی نمود (شی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی شکی
تصویر بی شکی
یقین، عدم تردید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی سکه
تصویر بی سکه
((سِ کِّ))
زر و سیمی که بر آن چیزی نقش نشده باشد، کنایه از بی اعتبار، بی قدر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی شکل
تصویر بی شکل
بلا شكلٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بی شکل
تصویر بی شکل
Shapeless
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی شکل
تصویر بی شکل
sans forme
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بی شکل
تصویر بی شکل
бесформенный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی شکل
تصویر بی شکل
형태 없는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بی شکل
تصویر بی شکل
بے شکل
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بی شکل
تصویر بی شکل
আকারহীন
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بی شکل
تصویر بی شکل
bila umbo
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بی شکل
تصویر بی شکل
şekilsiz
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بی شکل
تصویر بی شکل
בְּלִי צוּרָה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بی شکل
تصویر بی شکل
形がない
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بی شکل
تصویر بی شکل
formlos
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بی شکل
تصویر بی شکل
निराकार
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بی شکل
تصویر بی شکل
tanpa bentuk
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بی شکل
تصویر بی شکل
ไม่มีรูปทรง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بی شکل
تصویر بی شکل
sin forma
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بی شکل
تصویر بی شکل
senza forma
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بی شکل
تصویر بی شکل
sem forma
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بی شکل
تصویر بی شکل
无形的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بی شکل
تصویر بی شکل
bezkształtny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بی شکل
تصویر بی شکل
безформний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بی شکل
تصویر بی شکل
vormloos
دیکشنری فارسی به هلندی